درباره وبلاگ


wellcome to my blog
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 182
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 209
بازدید ماه : 819
بازدید کل : 127870
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 41
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


دنیا از نگاه من
wellcome




داستانک
بچه انگار از جست و خیز زدن خسته نمیشد،
دو ساعتِ تمام بود که فقط بالا پایین میپرید،
طبقه پایین،، پیرزن، گوشه چشمشو با روسریش پاک کرد،
و رفت پیشِ پسرِ معلولش که از سرو صدا بیدار شده بود...

 

من و گاوم

امروز با گاوم رفته بودیم رستوران، گاوم سالاد شیرازی سفارش داد من هم کوبیده.

خیلی خوش گذشت، موقع حساب کردن گاوم اجازه نداد من حساب کنم؛

گفت: تو هنوز دانشجویی و بیکار اما شیر گاو جدیدا گرون شده و من از تو پولدارتر هستم

گاوم از گارسون که داشت میز رو تمیز میکرد پرسید: آقا این کوبیده از چی درست شده؟

تو چشمای گاوم نگاه کردم، ترس، نفرت، عصبانیت و ....

گارسون جواب داد: از گوشت تازه ی گوساله.چشمهاش پر از اشک شده بود.

فکر میکنید وقتی گاوها میرن سینما چیکار میکنن؟

اولش که سالن تاریک و دید اصلا تو نمیرفت، به زور بردمش و نشوندمش روی صندلی. فیلم اژدها وارد میشود بروسلی بود؛

باور نمی کنید اونقدر جوگیر شده بود که همراه با بروسلی مشت و لگد میزد.

هنوز نیم ساعت مونده بود که فیلم تموم بشه سه نفر رو کتک زد و از سینما انداختنمون بیرون.

خوب شد سینما فیلم تایتانیک رو نشون نمیداد

 



پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:داستان کوتاه,داستانک,گاو,سینما,رستوران,پسر,معلول, :: 22:16 ::  نويسنده : aydaa

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد